دهلران پی سی
سایت جامع علمی ,آموزشی,فرهنگی و تفریحی

 

شعر هوشنگ ابتهاج, امیر هوشنگ ابتهاج

 تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان

سایر اشعار در ادامه مطالب...



ادامه مطلب...
ارسال توسط


زبان نگاه

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)




تاریخ: سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:زبان نگاه,همای,ه الف سایه, دهلران پی سی,
ارسال توسط

زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست

گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست



جانم بگير و صحبت جانانه‌ام ببخش

كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست



گم گشته‌ی ديار محبت كجا رود؟

نام حبيب هست و نشان حبيب نيست



عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد

ای خواجه درد هست و لیكن طبیب نیست



در كار عشق او كه جهانیش مدعی است

اين شكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست



جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت

وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست



گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام

كاین سوز دل به نـاله‌ی هر عندليب نيست




ارسال توسط

دل می ستاند از من و جان می دهد به من

آرام جان و کام جهان می دهد به من



 

دیدار تو طلیعه ی صبح سعادت است

تا کی ز مهر طالع آن می دهد به من



 

دلداده ی غریبم و گمنام این دیار

زان یار دلنشین که نشان می دهد به من



 

جانا مراد بخت و جوانی وصال توست

کو جاودانه بخت جوان می دهد به من



 

می آمدم که حال دل زار گویمت

اما مگر سرشک امان می دهد به من



 

چشمت به شرم و ناز ببندد لب نیاز

شوقت

اگر هزار زبان می دهد به من



 

آری سخن به شیوه ی چشم تو خوش ترست

مستی ببین که سحر بیان می دهد به من



 

افسرده بود سایه دلم بی هوای عشق

این بوی زلف کیست که جان می دهد به من




ارسال توسط

صد ره به رخ تو در گشودم من

بر تو دل خویش را نمودم من


جان مایه ی آن امید لرزان را


چندان که تو کاستی، فزودم من


می سوختم و مرا نمی دیدی


امروز نگاه کن که دودم من


تا من بودم نیامدی، افسوس!


وانگه که تو آمدی، نبودم من




تاریخ: دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:دیر,ه الف سایه,هوشنگ,ابتهاج,دهلران پی سی,
ارسال توسط

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 74 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 135
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 135
بازدید ماه : 738
بازدید کل : 162681
تعداد مطالب : 736
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 <-PostTitle-> <-PostContent-> 1 <-PostLink->